سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
DOKOHE
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» گوشت را به نجوای غروب اینجا بسپار (شلمچه)

گوش‌ات را به نجوای غروب اینجا بسپار (شلمچه)

«روی زمین دنبال آسمان نگردید. هر چه هست آن بالاست» این جمله‌ایست که از کودکی به ما گفته بودند، و این را کرده بودند به قانونی بدون استثنا و تبصره. امروز من می‌خواهم یکی از استثناهای این قانون را رو کنم. گرچه زحمت پیدا کردن آن را من نکشیده‌ام. برای پیدا کردن تبصره‌های این قانون، یک عالمه خون ریخته شده است. باور کن!

?

عملیات کربلای چهار تمام شده بود و هنوز خاطرة شهادت بسیاری از بچه‌ها از اذهان زدوده نشده بود که باید رزمندگان و مردم شهد شیرین پیروزی را می‌چشیدند، که اینها را یکی از فرماندهان عملیات کربلای پنج می‌گوید. می‌گوید تمام جوانب را بررسی کردیم.

?

شناسایی منطقه کار راحتی نبود. محور «شلمچه» از همه محورها مهم‌تر بود. شلمچه دروازه بصره بود. از این نقطه می‌توانستند به دشمن نفوذ کنند. البته راحت هم که نه. دشمن محکم‌ترین مواضع و موانع را برپا کرده بود. بررسی منطقه کلی وقت می‌برد. دشمن در منطقه آب رها کرده بود. خط اولش، دژ محکمی بود با سنگرهای بتونی. پشت آن تانک‌ها مستقر بودند و به خوبی بر منطقه اشراف داشتند. خط دوم و سوم که کانال بود، خط چهارمش هم پشت نهر دوعیجی بود. خط پنجمی هم بود که قرارگاه تاکتیکی دشمن بود و مرکز توپخانه، و تازه این همة ماجرا نبود.

?

19 دی ماه 1365 بود. ساعت یک و نیم شب. دشمن این‌طور استدلال کرده بود که فعلاً ایران بعد از عملیات ناموفق کربلای چهار، قادر به انجام عملیات جدید نیست. نیروهای عراقی کم‌کم به سمت فاو رفته بودند تا در بازپس‌گیری آنجا حضور داشته باشند. اینجا بود که رزمنده‌ها، زمان را به دست گرفتند. حمله نیمه‌شب بسیجی‌ها در شرق بصره، دشمن را گیج کرده بود. دشمن غافلگیر شده بود. رمز مقدس «یا زهرا(س)» داشت کار خودش را می‌کرد.

?

شکست‌های پیاپی، دشمن را به این نتیجه رسانده بود که به جای حالت تهاجمی، حالت تدافعی بگیرد. به همین دلیل، دست به کار شد و در شلمچه، موانع وسیعی به شکل «ن» ساخت که دهانه باز آنها به عرض سیصد متر به طرف ایران قرار داشت. ارتفاع این موانع، به هفت متر می‌رسید. ساخت این نونی‌ها کار را برای ما دشوار ساخته بود. دیدی که عراق از اطراف این گودال به سر رزمنده‌های ایرانی داشت، امکان هر تحرکی را از آنها می‌گرفت و ما برای فتح هر یک از این موانع، شهدای بسیاری را تقدیم کردیم. اما بالاخره ایمان و ارادة رزمندگان از سد تمامی موانع گذشت.

?

خیلی‌ها زیر رگبار گلوله، فقط «هدف» را می‌دیدند و بهانه‌ای برای برگشتن نمی‌آوردند. آنچه در شلمچه مهم بود، این بود که رزمنده‌ها، سرعت عمل را به دست بگیرند. در صورت تسط بر این منطقه، ایران می‌توانست برتری خود را در جنگ ثابت کند... .

?

باید جاده شلمچه باز می‌شد. برای پشتیبانی رزمنده‌ها، به میدان آمدند. گرچه همه عوامل دست به دست هم داده بودند تا پیش‌روی رزمندگان اسلام کند شود، بچه‌ها به خوبی از پس تجهیزات بالای دشمن برآمدند. 45 روز تهاجم و مقاومت!

?

ارتش عراق مثل اژدهای دو سری بود که رزمنده‌ها با این عملیات، یک سرش را داغان کرده باشند، سر دیگرش وحشی شده بود. می‌غرید، شکست را باور نداشت. روزنامه ‌Observer چاپ پاریس نوشت: «برای اولین بار از آغاز جنگ تاکنون، ناظران و کارشناسان غربی درباره امکانات دفاعی عراق دچار تردید شده‌اند.» هفته‌نامه نیوزویک هم نوشت: «تهاجم ایرانی‌ها در نزدیکی بصره، حداقل یک چیز را درباره جنگ ایران و عراق تغییر داده و آن، این است که برای اولین بار طی چند سال گذشته، این احتمال را که یک طرف حقیقتاً بر دیگری پیروز شود، مطرح ساخته است.»

?

خیلی­ها شملچه را با غروبش می‌شناسند. غروب که می‌شود، سرخی آسمان که جای خورشید را می‌گیرد، حزن عجیبی می‌ریزد در دل‌های عاشق. آدم انگار دیوانه می‌شود. انگار یک عالمه حقیقت، یک عالمه ذکر، یک عالمه صدا و ناله می‌خواهند هجوم بیاورند به مغزت و تو در امان نیستی از همه اینها. عجیب است... آدم در هجوم این همه باشد و لذت ببرد، عشق‌بازی کند، خودش را بیندازد روی خاک و خاک را مشت کند و توی دست­هایش بگیرد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » fake ( دوشنبه 87/12/5 :: ساعت 12:55 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

یا علی گفتیم و عشق اغاز شد
ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد
اگه انگشتر مرد طلا باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کدومش خشگل تره
دل دونی
عشق با ادم
دست هایی که کمک می کنند مقدس تر از لب هایی هستند که دع
خونه تکونی
گوشت را به نجوای غروب اینجا بسپار (شلمچه)
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 16
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 58445
» درباره من

DOKOHE
fake
سلام بر دوستان/دوکوهه زائر کربلای رضاست/تازه اومده/با یه دنیا درس و یه دفتر خط دار که شبا توش مشق عشق مینویسه///

» آرشیو مطالب
شهدای حرم
پاییز 1387

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
یادداشتها و برداشتها

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب